جدول جو
جدول جو

معنی فکنده سرین - جستجوی لغت در جدول جو

فکنده سرین(فَ / فِ کَ دَ / دِ سُ)
کسی که چهارزانو و مربع نشیند. (فرهنگ فارسی معین) (از برهان)
لغت نامه دهخدا
فکنده سرین
کسی که چهار زانو و مربع نشیند
تصویری از فکنده سرین
تصویر فکنده سرین
فرهنگ لغت هوشیار
فکنده سرین((فِ کَ دِ. سُ))
کسی که چهار زانو نشسته
تصویری از فکنده سرین
تصویر فکنده سرین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ /فِ گَ دَ / دِ سُ)
کسی را گویند که چارزانو و مربع نشیند. (برهان). رجوع به فکنده سرین شود
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ کَ دَ / دِ سَ)
منفعل. (انجمن آرا). خجل و منفعل و شرمنده. (برهان). سرافکنده:
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
چون زلف تو به لرزه فکنده سر آیمت.
خاقانی.
، مراقب. (انجمن آرا). کنایه از مراقبه کردن باشد. (برهان). معنی برهان بوجه مصدری و از نظر دستور غلط است. معنی صحیح چنین است: در حال مراقبه
لغت نامه دهخدا
تصویری از فکنده سر
تصویر فکنده سر
خجل شرمسار، کسی که در حال مراقبه است
فرهنگ لغت هوشیار